شهریار گفت:"آره،ظاهرش اصلا نشون نمی ده که از طبقه ی اشرافه."

اصطلاح طبقه ی اشراف مثل سیخ در مغزم فرو رفت.یک مرتبه دیدم بین من و آذر یک دنیا فاصله است،آن قدر که هیچ وقت نمیتوانیم به هم برسیم.یک مرتبه آرزوهایی که ماه ها در ذهنم ریشه دوانده بودند،حکم خیالبافی های یک احمق خوش خیال را پیدا کرد.همان موقع بود که تصمیم گرفتم هیچ وقت به آذر نگویم که روزی عاشقش بوده ام.

#کیانوش

.

.

چه در داخل گروه و چه در خارج گروه همه می دانستند که تو آذر را دوست داری.شاید به خیال خودت آن را پنهان می کردی و یا حتی سعی میکردی آن عشق را در وجود خودت از بین ببری.

ولی عشق چیزی نیست که بشود پنهانش کرد.آدم عاشق مثل کسی است که یک گلوله آتش زیر لباسش داشته باشد.مگر می شود آتش را زیر لباس مخفی کرد.

عشق کشته هم نمی شود.ممکن است یک مدت برود ته وجود آدم و خودش را نشان ندهد اما یک مرتبه سر می کشد و همه چیز را به هم می زند.

#کیوان

تو از نصیحت و دلسوزی خوشت نمی آد.لجت میگیره از اینکه دیگران به جای گوش دادن به حرف هات مدام برات حرفی بزنن،اون هم حرف هایی که هیچ ارزشی ندارن.

تو هیچ دوستی نداری،از همه نارو خرده ای و حالا احساس تنهایی میکنی.

دلت میخواست یه نفر یه جو معرفت واسه ات رو کنه تا خروار خروار معرفت به پاش بریزی،اما هیچ کس پیدا نشد.

هر کی از راه رسید،دشنه اش رو صاف گذاشت وسط جیگرت.

#حمیدرضا