باید اعتراف کنم میترسم ازش
یع نگا بع شمارع کردم.ناشناس بود.
ازونجایی کع ناشناس جواب نمیدم ننع رو صدا کردم
سلام و احوال پرسی و تعارف و کوفت و مرگ.
منم سرم تو گوشی داشدم گه خوری یع نفرو میکردم=|و هی حرص میخوردم
کع یهو ننم گف سونایع با تو کار دارع
اب دهنمو ع ترس قورت دادم ولی چع قورت دادنی.پرید تو گلوم سرفع م گرف>~<
با دسو پای شل شدع رفدمو جوابشو دادم
بزور و صدای لرزون سلام دادم
+بههه سلام سونایییی چع عجبببب.چیشد یهو یادع ما کردی؟خبریع؟
-یع لحضع اون لامصبتو ببند تا بع شیوع خودم نبستمش
+اهم بلع هوا چع خوبع
-اشگ..ببین؟
+دیدع نمیشی.گوشی؟کوشی؟نمبینمت
-هوووف خفع شو یع لحظع
+داشدی میگفدی
-اگع گذاشدی بگم..اون هم اسمت هستا.شمارشو واسع یکی ع رفقا میخام
+من شمارع خودمو بلد نیسم-_-چع برسع اون دخدرع چوب خشکع رنگ پریدع
-ننع بزرگتو گاییدم..گمشو پس چی بلدی تو؟
+در اوردن حرص تو :دی
-جدی جدی یع روز میکنمت
+اهم بلع اون ورا هوا خوبع؟
بوووووق
صدای بوقو شنیدم یع نفس اسودع کشیدم دوبارع اومدم سراغ گوشیم
لنتی خیلی ازش حساب میبرم
میدونین هیکلی نیس.هههیییککککلللللییییییعععع
یبا نزدیک بود تو مدرسع بم تجاوز کنع=|
ینی شانس اوردم تونسم ع دسش در برم..البتع یچی فراتر ع شانس بود بع هر حال بع خیر گذش~.~
+همش میگف لبات شبیع لبای دوس پسرمع
من میگفدم نکنیمون حالآع
اونم همش میگف شاید اگع بیشتر دلبری کنی کردمت و با ای حف خفم میکرد
چون میدونس کع میدونسم ازش بعید نی ایکا
ارع خلاصع بعدع قضیع دیع ازش حساب میبرم
البتع بازحرصشو درمیاردم باوجود ترسم ازش=|
+حتی سماهم میگف خریتع کع باش کل میندازمو تو روش وا میسمو لج میکنم باش
اون باری کع بش گفدم چاقالوی خیکی و بع قصد شکستن،مچ دسمو پیچوندو یادم نمیرع.اشکمو دراورد سرشا
تو همون حال باز باش کل انداخدمو دعوا کردم و بدجور فشش دادم
همع پشماشون ریخدع بود ینی=/
.
ارع خلاصع ماجرا دریم با ای دوسمون=|