سربازی_
عآقا خعل خوش گذش
مامان مرضی گف ک فلن جایی نمیفرسمش باس امتاناشو تموم کنع
موند برا فردا شب
جاش با ننم و انگل دور همی نشسیم یسری خرتو پرت ع عید موندع بود خوردیم
من ک کلن بدون دندون بودم.تا من ی بادوم بخورم اونا سع تا رو میریختن تو خندق بلا
عرع خلاصع عآقا مامان خانومی چن تا جک و خاطرع تریف کرد بحث رسید سر سربازی رفتن پسرا
بد داداشم گف من ک معافم
منم با اشارع دس و سر ب ننم گفتم عآرع خب عقل ندارع
ننمم ب داداشم گف کی خاس تورو بفرسع سربازی
بد اشارع کرد ب من گف این میرع
منم ی لبخند ملیح زدم
ولی جدن لحن ننم سر ایجور حفاش یجوریع.انگا ناراحتع.
نمدونم=/
ولی من تو کونم عروسیع
+ نوشته شده در ۱۳۹۸/۰۳/۲۶ ساعت 0:57 توسط
|